معنی هر چیز میان تهی

حل جدول

هر چیز میان تهی

پوک


میان تهی

اجوف، جف

اجوف

اجوف، پچ، جف، پوچ

جف


نی میان تهی

نال

غرو


میان تهی، واهی

پوچ

لغت نامه دهخدا

میان تهی

میان تهی. [ت ُ] (ص مرکب) کاواک و میان خالی. (ناظم الاطباء). مجوف.مُسَحَّر. (منتهی الارب). کاواک. اجوف. مجوف. میان خالی. پوک. پوچ. بی مغز. کرو. میان کاواک. (یادداشت مؤلف). متخلخل: سبب آماسیدن وی آن است که او (ملازه) متخلخل و میان تهی است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
چون طشت میان تهی است خاقانی
زان راحتها که روح را باید.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 580).
چون غاریقون کریه و منکر
وز تربد هم میان تهی تر.
خاقانی.
در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی تریم ما اینجا.
خاقانی.
به خنده گفت که سعدی سخن دراز مکن
میان تهی و فراوان سخن چو طنبوری.
سعدی.
نادان چون طبل غازی بلندآواز و میان تهی. (گلستان).
همه دعوی و فارغ از معنی
راست گوئی میان تهی جرسیست.
سعدی.


تهی میان

تهی میان. [ت َ / ت ِ/ ت ُ] (ص مرکب) خالی و میان تهی. (آنندراج). مجوف ومیان خالی. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

میان تهی

میان خالی، پوچ، بی مغز

فرهنگ عمید

میان تهی

آنچه داخلش خالی باشد و چیزی در آن نباشد،

واژه پیشنهادی

فارسی به انگلیسی

هر چیز

Anything

معادل ابجد

هر چیز میان تهی

741

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری